ایدهها نفس میکشند…

1.
دنیای نویسندگی دنیای عجیبی است. دراین دنیا، قاتلها راستراست توی خیابان راه میروند و کسی کاری با آنها ندارد، آنها ایدهها را میکُشند، ایدههای جاندار را، و خبری از محاکمه نیست. گرچه، آمار بالای نابودی ایدهها توسط یک نویسنده روزی گریبان او را خواهد گرفت.
البته نباید انتظار داشت در دنیایی که تداعیِ کلمه، ادبیات و فرهنگ است، محاکمه از جنس قصاص باشد. در این دنیا احتمالاً باز هم پای آموزش وسط است. آموزش اینکه وقتی ایدهای در ذهن نویسندهای پروبال گرفت، با به بند کشیدنش روی کاغذ، آن را آزاد کند.
2.
ذهن ما اورژانسی را می مانَد که قرار است یک مداوای ابتدایی روی ایدهای ناقص و بیمار انجام داده و آن را به بخشِ کاغذ منتقل کند. پرواضح است که اورژانس یک مکان موقّت بوده و ایدهها باید هرچه زودتر آنجا را ترک کنند تا هم از امکانات پیشرفتهترِ بخش استفاده کنند و هم اورژانس برای بیماران بعدی جای خالی داشته باشد.
3.
در درمان بیماریها همیشه زمان حرف اول را می زند. (مل رابینز در کتاب “قانون 5 ثانیه” نتایجِ حیرتانگیز دوری از تعلل و اهمالکاری را به خوبی نشان دادهاست.) نباید اجازه بدهیم کار ایدهمان به بخش مراقبتهای ویژه، کما و یا مرگ بکشد. باید همهی تلاشمان را بکنیم. حتی چنانچه سیپیآر هم جواب نداد و ایدهای مرگ مغزی شد، میتوان به اهدای بخشهای مختلف آن امیدوار بود. شاید دیگر یک متن کامل و پرطمطراق از آب درنیاید، اما میتوان با آن به چندین نوشتهی کوچک، فرصت حیات دوباره بخشید.
4.
هرجا صحبت از درمان میشود، پای پیشگیری هم به میان میآید. دنیای نویسندگی هم از قاعدهی “پیشگیری بهتر از درمان است” مستثنی نیست. بهترین راه برای پیشگیری شاید به تعبیر شاهین کلانتری “دائمالدفترچهبودن” باشد. دفترچهای که هر ورقش حکم تختی را دارد که ایدهها برای چکاب روی آن میخوابند تا از بحرانی شدن مشکل و یا نابودیشان _به فراموشی سپرده شدنشان_ جلوگیری شود. همین دفترچه میتواند آمار مرگومیر را تا حد قابل توجهی کاهش داده و بستری برای تولد نوشتههایی ناب باشد.
5.
پس از برطرفشدن نقاط ضعفِ ایده و تبدیل آن به متن، نوبت بروکراسی ترخیص و انتشار است. به ایدههایی که عجولانه اصرار به مرخص شدن با امضا و مسئولیت خودشان دارند بها ندهید. هر مشکلی که پیش بیاید مسئولیت نهایی با خود شماست! از مرخصنکردن ایدهای که مشکلِ اساسیاش حل شده نیز اجتناب کنید. بستری بودن طولانی مدت، آن هم به دلایلی جزئی، نتیجهای جز شلوغی بیش از حد و جا ماندن از ایدههای مهمتر ندارد. پس، از کمالطلبی بپرهیزید.
6.
سلامتی جامعهی نویسندگی تا حد زیادی به سلامت ایدهها وابسته است.
6.
مراقب ایده ها باشید. ایده ها نفس می کشند.
در نگاه اول ظاهر مقاله شما من را به یاد بعضی مقالات شاهین کلانتری انداخت. نه تنها همان فونت را انتخاب کرده اید؛ بلکه سبک نوشتاری و پاراگراف بندی این مطلب هم به نوشته های استاد خیلی شبیه است. هیچ اشکالی هم ندارد. خود من هم از سایت شاهین جان خیلی چیز ها یاد میگیرم. « بسیار سفر باید … تا پخته شود خامی» اما یک پیشنهاد. بهتر است وقتی که مثلا جمله یا عبارتی را از شاهین کلانتری نقل میکنید به سایتش هم لینک بدهید. درباره متن باید اعتراف کنم که از استعاره ها و تشبیه های شیرین و… Read more »
سلام. به فونت سایتشون دقت نکرده بودم.
ممنونم از پیشنهاداتتون.
هنوز جای کار دارد.
سپاس که نظر گذاشتید.
سلام
مطلب خوبی بود
استفاده کردم
در غلبه بر اهمال کاری و مقاومت نوشتن کتاب “نبرد هنرمند” از استیون پرسفیلد خیلی به من کمک کرد
سپاس
سلام. ممنون از نظرتون و معرفی کتاب.
موفق باشید.
سپاس