تمرین در جهت بهبود نقاط ضعف درست است اگر…

معضلی به نام معدل
این معدلهای دوران مدرسه چه استعدادهایی را که خاموش و چه مسیرهایی را که مسدود نکرد.
ایرادات نظام آموزشی ما یکی و دو تا نیست و در این مقال نمیگنجد. من هم البته نه یک منتقدِ متخصص هستم و نه اهل ناله و شکایت.
اما در ارتباط با تمرین، خردهای که میتوان به نظام آموزشی گرفت معضلیست به نام معدل، با این مفهوم که میانگین نمرات دروس مختلف تحت عنوان یک عدد سطح هوش و وضعیت تحصیلی ما را مشخص میکرد.
در واقع معدل از ما میخواست تا بین نمراتمان تعادل برقرار کنیم. این یعنی دروسی که در آنها بهتر بودیم و نمرات بالایی کسب میکردیم اهمیتی نداشتند و تمرکز معلم، مدیر، والدین و بهتبع آنها خودمان روی دروسی بود که بهاصطلاح ضعیفتر بودیم. البته همین کلمۀ ضعیفتر هم جای بحث دارد.
گاهی عدم وجود علاقه به یک درس باعث افت ما در آن درس میشد اما این عدم علاقه همیشه هم ریشه در میزان هوش و نوعِ استعداد ما نداشت. گاهی شخصیت و رفتار معلم و شیوۀ تدریس او نیز در آن دخیل بود. کموبیش تجربه کردهایم که با تغییر معلم یک درس، میزان علاقهمان به آن درس و عملکردمان در آن تغییری 180 درجهای (مثبت یا منفی) میداشت.
به همین منوال افتان و خیزان سالهای مدرسه را یکی پس از دیگری طی کردیم تا رسیدیم به کنکور. حالا علاوه بر معدل سال قبل، باید تعادلی هم بین دروسی که در امتحان بود برقرار میکردیم و اگر میخواستیم رشته و دانشگاهی که قبول میشویم آش دهانسوزی باشد، باید در تکتک دروس درصد بالایی را کسب میکردیم. قوز بالای قوز!
در دانشگاههای کمی بزرگتر شاید میشد کمی گزینشیتر عمل کرد اما باز هم دامنه انتخابهایمان آنقدر که باید گسترده نبود.
یک دانشجوی تربیتبدنی که عاشق والیبال است باید به فکر گذراندن واحدهای درسی رشتههای ورزشی دیگر همچون فوتبال، تنیس، شنا، بسکتبال، هندبال و … هم باشد. و اگر در یکی از رشتهها مثلاً شنا مشکل بزرگی (ترس از آب، ضعف در نفس گرفتن، به اندازه کافی منعطف نبودن بدن و …) داشته باشد باید زمان و انرژی زیادی را صرف رفع آن مساله کند تا در نهایت فقط به یک سطح قابل قبول برسد. درصورتیکه اگر همین زمان را صرف تمرکز روی رشته مورد علاقهاش یعنی والیبال میکرد نتیجه میتوانست تمایزی ویژه باشد. کاری که معمولاً در آموزشگاهها انجام میشود: تمرین متمرکز روی نقاط ضعف در یک زمینۀ خاص. و شاید علت اینکه امروزه برخی از آموزشگاهها و مراکز تخصصی گاهاً نسبت به فضای آکادمیک و دانشگاه خروجی بهتری دارند نیز همین باشد.
برگردیم به بحث معدل. معدل یعنی در همهی دروس به یک حد مقبول رسیدن و این نظریهی ناموفق و مردودیست. اریکسون در کتاب اوج اسراری از علم نوین تبحر با تکیه بر پژوهشهایش به نکته جالبی رسیده:
نکتۀ حائز اهمیت دیگر این است که تقویت بخشهای بخصوصی در مغز از طریق آموزش بلندمدت (بخوانید تمرین) هزینه دارد: به نظر میرسد که در بسیاری از موارد، افرادی که در یک مهارت یا توانایی بهطرزی خارقالعاده پیشرفت کردهاند در حوزههای دیگر پسرفت میکنند.
بهسادگی میتوان این نکته را از تحقیقات اریکسون برداشت کرد که: اگر میخواهیم در مهارتی به سطح فوقالعاده خوب و تمایزبخشی برسیم، راهی جز پذیرش ضعیف و حتی افتضاح بودن در زمینههای دیگر نداریم.
این یعنی کسی که قرار است یک والیبالیست حرفهای شود میتواند در فوتبال ضعیف و در شنا افتضاح باشد. یا کسی که شیفته ادبیات است و میخواهد روزی نویسنده شود این حق را دارد که از انتگرال هیچ نداند.
خلاصه اینکه این نگاههای معدلطور منجر به تمرکز روی نقاط ضعف و تلاشی همهجانبه (صرفِ انرژی، زمان و پول) در جهت بهبود آن نقاط و در نتیجه غفلت از نقاط قوت میشود.
پس چه باید کرد؟ پس از حذف این نوع نگاه، چگونه میتوان مسیر صحیح را انتخاب و در آن به تمایز و حداکثر بهرهوری رسید؟ در این میان نقش تمرین چیست؟
تمرین و نقاط قوت و ضعف
کاری که باید انجام بدهیم در دو مرحله خلاصه میشود:
1. ابتدا باید نقاط قوت خود را بشناسیم: زمینههایی که در آنها قویتر هستیم و به احتمال زیاد علاقه و اشتیاق بیشتری نیز نسبت به آنها داریم. این نقاط قوت چراغهایی را میمانند که مسیر کلی حرکت ما را روشن میکنند.
2. پس از انتخاب مسیر و گام برداشتن در آن، باید چشممان به نقاط ضعفمان باشد. حالا این ضعفهایمان هستند که همچون چراغی راه رشد و پیشرفت را نشان میدهند. در واقع اینجا همانجایی است که باید در کنار حفظ و تقویت نقاط قوت، روی نقاط ضعفمان متمرکز باشیم. و این همانا رسالت تمرین است.
پس تمرین در جهت بهبود نقاط ضعف وقتی کار صحیح و معتبری است که پیش از آن در مسیر نقاط قوتمان پا گذاشته باشیم.
دیدگاه بگذارید