قانون پایستگی تمرین

چشمانتان را ببندید و خودتان را در جایگاهی که آرزوی رسیدن به آن را دارید تصور کنید. احتمالاً برنامۀ روتین و روزمرهتان چیزی شبیه به این باشد:
صبح پس از یک خواب کامل و آسوده از رختخواب گرم و نرمتان جدا میشوید، بدنتان را با کمی حرکات کششی در ایوان یا حیاط خانه بزرگتان بیدار میکنید. صبحانهای مفصل میخورید و درحالیکه به موسیقی مورد علاقهتان گوش میدهید لباسهایتان را پوشیده و به سر کار میروید. در محیط کارتان بیش از هر چیز شادی و آرامش را تجربه میکنید، پس از نهایتاً هفت هشت ساعت به خانه برمیگردید، در کنار خانواده شام میل میکنید، سریال مورد علاقهتان را تماشا میکنید و در نهایت به رختخواب میروید و چشمانتان را در حالی میبندید که از جریانداشتنِ پول و موفقیتهای روزافزون به زندگیتان کمال رضایت را دارید.
حال چشمانتان را باز کنید و از خواب خرگوشی بیدار شوید.
زندگی هیچ انسان واقعاً موفقی این چنین سپری نمیشود. یک قهرمان المپیک در اوج قهرمانی نیز روزانه ساعتها به تمرینهای سخت میپردازد. یک معلم، تاجر، پزشک، مجسمهساز، بازیگر یا نوازنده هم زمانی موفق است و در مسیر رشد، که همواره در حال یادگیری، بهبود نقاط قوت و رفع نقاط ضعفش باشد. و این یعنی تمرین جزء جداییناپذیر زندگیاش شده باشد، به تمرین کردن مبتلا شده باشد.
اریکسون در کتاب اوج اسراری از علم نوین تبحر این مساله که تجربه بهتنهایی میتواند میزان تبحر یک پزشک را افزایش دهد رد میکند و حتی معتقد است چنانچه تمرینهای سنجیدهمحور نباشند عملکرد یک پزشک جراح بهمرور زمان علیرغم بیشتر شدن تجربه، نهتنها بهبود نمییابد که افت نیز خواهد داشت.
این مساله اهمیت تمرین و استمرار آن را بهخوبی نشان میدهد. در واقع تمرین صرفاً ابزاری برای رسیدن به یک سطح از موفقیت نیست، بلکه برای حفظ آن سطح و ارتقای آن نیز ضروری است. و اینگونه است که به قانون پایستگی تمرین میرسیم:
تمرین از بین نمیرود و به وجود نمیآید، تنها از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشود.
پس در هر مرحلهای از رشد و پیشرفت، تمرین وجود دارد و تنها شکل آن است که تغییر میکند.
به زمان تحصیل خود برگردید. همۀ ما از تمرین رونویسی از روی حروف الفبا و جمع و تفریق اعداد شروع کردیم و کمکم به فراخور علاقه و استعداد و راهی که انتخاب کردیم تمرینهای متفاوتتری را در دبیرستان، هنرستان و دانشگاه تجربه کردیم.
در واقع هر چه در زمینهای پیش میرویم تمرینها اختصاصیتر و جزئیتر میشوند. اختصاصیتر به معنی منحصربهفردتر بودن است. مثلاً دو فوتبالیست حرفهای که هر دو در یک پست بازی میکنند بسته به نقاط ضعف و قوتشان تمرینهای متفاوتی خواهند داشت، همچنین دو نویسندۀ حرفهای. تمرین نسخۀ منحصربهفردی را میمانَد که پزشک برای هر بیمار تجویز میکند.
اما جزئیتر بودن. دوباره به زمان مدرسه برگردید. آموزشی که ما دریافت میکردیم و بهدنبال آن تمرینهایی که موظف به انجامشان بودیم کلی بودند. کلیاتی که در واقع پایۀ یادگیری و مبنای مسائل جزئیتر بودند. با گذر زمان و پیش رفتن در یک حیطۀ خاص تمرینها ریزتر و جزئیتر شدند.
ختم کلام این که
اولاً باید آگاه باشیم که رشد و پیشرفتْ مسیری است که ما همیشه در حال طی کردن آن هستیم، نه مقصدی که به آن برسیم و از حرکت بایستیم.
ثانیاً در این مسیر تمرینْ همراه همیشگی ما خواهد بود، همراهی که همواره وجود دارد و بسته به پیشروی ما تغییر شکل میدهد. قانون پایستگی تمرین را جدی بگیرید.
ثالثاً نقطۀ انتقال از یک تمرین به تمرین دیگر رسیدن به تبحر لازم در آن تمرین است. وقتی آنقدر به تمرینی پرداختیم که انجام آن برایمان ساده و بدون چالش شد و آن تمرین دیگر چیزی برای ارائۀ به ما نداشت، زمان خروج از منطقۀ امن آن تمرین و پا گذاشتن به سرزمین تمرین دیگر است. این اصل را در ابتدائیترین نوع تمرین هم تجربه کردهایم. ما زمانی نوشتنِ کلمۀ «بابا» را تمرین کردیم که نوشتن «الف» و «ب» برایمان عادی و ساده شده بود.
دیدگاه بگذارید