پارازیت (انگل)

قبول کن که وقتی میشنوی فیلمی علاوه بر دریافت نخل طلای جشنوارهی کن، برندهی چهار جایزهی اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامهی غیراقتباسی و بهترین فیلم بینالمللی نیز شده وسوسه میشوی تا تماشای آن را به یک تفریح خانوادگی آخر هفتهای تبدیل کنی.
ژانر این فیلم کرهای، اصطلاحاً کمدی سیاه یا تلخ است؛ پس انتظار این که حین تماشای آن قهقهه بزنی انتظار بیجایی است.
فیلم با سکانس جالب و شاید نه چندان غریبی آغاز میشود و سعی میکند با صحنههایی منزجرکننده طعم فقر را به تو بچشاند؛ تا این که سروکلهی سنگی پیدا میشود که قرار است برای این خانواده ثروت بیاورد. پس از آن، با یک پیشنهاد و اعتماد، جرقهی داستان زده میشود و از آنجاست که دروغ، زیرآبزنی، نامردی، خیانت و هر چیزی به کمک میآید تا فقر کنار برود.
در این فیلم با دو طبقه روبهرو هستی: طبقهای ثروتمند و بورژوا و طبقهای فقیر؛ نه فقری ناشی از ناعدالتیهای اجتماعی که معمولا گریبانگیر قشر مولد و کارگر جامعه میشود، بلکه فقری انگلوار که میخواهد از ثروت دیگران تغذیه کند. حداقل از نام فیلم اینچنین برمیآید.
فیلم سعی کرده تقابل این دو طبقه و اختلاف سطح را به انحای مختلف به تصویر بکشد: تعداد پلههایی که پدر، دختر و پسر باید پایین بیایند تا از خانهی خانوادهی ثروتمند به خانهی خود برسند، بارانی که برای یکی هوای فوقالعاده به ارمغان میآورد و زندگی دیگری را ویران میکند، تفاوت فاحش محیط خانههای آن دو و …
شاید اوایل ناخودآگاه از خرده هوش خانوادهی فقیر و سادگی خانوادهی ثروتمند خوشت بیاید، از تحقیر شدن مرد فقیر در زیر میز متاثّر شوی و از این همه فاصلهی طبقاتی به خشم بیایی، ولی فیلم طوری پیش نمیرود که تو خود را مقابل نظام سرمایهداری ببینی.
گرچه فیلمساز با بهره بردن از طنز، فانتزی و وحشت، فیلمی جذاب و سرگرم کننده ساخته، اما شاید بتوان کسب جوایز متعدد را به مسائل دیگری هم نسبت داد.
به نظرم پارازیت یا انگل را میتوان فارغ از نگاه فیلم ساز به نظام سرمایهداری، دید و لذت برد.
علاقهمندان میتوانند نقد این فیلم را در برنامهی هفت از اینجا دنبال کنند.
دیدگاه بگذارید