
جمعی از کودکان را تصور کنید:
یکی پیوسته حرف میزند، خاطره تعریف میکند، شیرینزبانی میکند و همه را به وجد یا خنده میآورد، دیگری آرام و ساکت گوشهای نشسته،
یکی توانایی استدلال و نمرات ریاضی خوبی دارد، دیگری دیکته را با خط بهتری مینویسد،
یکی قدرت خطرکردن بیشتری دارد، دیگری کمی ترسو به نظر میرسد،
یکی استاد بازیهای رایانهای است، دیگری صبحش را با پیچ و مهره شب میکند،
یکی را باید به زور از در و دیوار پایین آورد و روی زمین نشاند، دیگری را باید با خواهش از روی مبل بلند کرد،
و … .
به نظر شما کدام یک با استعدادترند؟
زمانی این تصور حاکم بود که کودکی با نمره ریاضی بهتر، توانایی بیشتر در برقراری ارتباط با دیگران و توانمندی بدنی بالاتر، باهوشتر و با استعدادتر است.
اما از آن زمان، سالها گذشته است.
هوشهای چندگانهی گاردنر
تا سالها پیش هوش را با عددی به نام ضریب هوشی (IQ) اندازهگیری میکردیم و معتقد بودیم هوش یک توانایی بالقوه عقلانی است که انسان با آن به دنیا میآید و به سختی قابل تغییر است. اما در سال 1983 هاوارد گاردنر در کتاب «چارچوبهای ذهنی، نظریهی هوش چندگانه» این دیدگاه محدود نسبت به هوش را تغییر داد.
او هوش را به صورت زیر تعریف میکند:
هوش یک پتانسیل و توان بالقوه از جنس زیست – روانشناختی (Biopsychologic) برای پردازش اطلاعات است که در شرایط مختلف و چیدمانهای فرهنگی مختلف میتواند فعال شود و کمک کند تا افراد مشکلات پیش رو (در آن فرهنگ و جامعه) را حل کنند و محصولاتی تولید کنند که در آن فرهنگ، ارزشمند محسوب میشوند.
به عقیدهی گاردنر انسانها دارای انواع متفاوتی از هوش هستند. او در نظریهاش به هشت نوع مختلف هوش اشاره کرد و بعدها احتمال داد نوعِ نهم و دهم نیز وجود داشته باشد. قبل از اینکه به توضیح مختصری دربارهی این هوشها بپردازیم ویدئوی زیر را ببینید. (دلیل اینکه در این ویدئو از هفت نوع هوش صحبت شده، این است که هوش هشتم (طبیعتگرایی) با کمی تاخیر به مدل هفتگانه قبلی اضافه شده است.)
هوش دیداری_ فضایی (Visual / Spatial)
این هوش همانطور که از نام آن برمیآید، ارتباط مستقیمی با توانایی فرد در تجسم اشیاء، تفسیر الگوها و تصاویر، جهتیابی، طراحی و کار با نقشه و نمودار دارد. معماری، طراحی داخلی، طراحی شهری، دریانوردی، مجسمهسازی و عکاسی از مشاغل مناسب برای افراد با هوش فضایی بالاست.
هوش کلامی_ زبانی (Verbal/ Linguistic)
این نوع هوش چیزی فراتر از فن بیان و ارائهی شفاهی است و به تسلط بر سخن و سخنوری اشاره دارد. گاردنر برای هوش کلامی چهار مولفهی معناشناسی، آواشناسی، شناخت قواعد و دستور زبان و شناخت کاربرد زبان در شرایط مختلف را در نظر گرفته است. با این توصیف یک نویسنده یا شاعر خوب، فارغ از میزان تواناییاش در بیان، هوش کلامی بالایی دارد.
از مهارتهای این افراد میتوان به قصهگویی، داستاننویسی، تدریس، شوخطبعی و نوشتن اشاره کرد. فردی با هوش کلامی بالا پتانسیل یک نویسنده، روزنامهنگار، وکیل، سخنران، مترجم، ویراستار، معلم، شاعر و یا گویندهی خبر خوب بودن را داراست.
هوش منطقی_ ریاضی (Logical / Mathematical)
این شاید شناخته شدهترین نوع هوش بین مردم است. توانایی تحلیل منطقی مسائل، قابلیت استدلال و نتیجهگیری، استفاده از روشهای علمی، علاقه به اعمال ریاضی و شناسایی الگوها از ویژگیهای افرادی است که هوش منطقی_ ریاضی بالایی دارند.
این افراد که در حل مسئله و انجام محاسبات پیچیده مهارت دارند میتوانند یک مهندس، ریاضیدان، حسابدار یا برنامهنویس کامپیوتر موفق باشند.
هوش بدنی_ جنبشی (Bodily / Kinesthetic)
افرادی با هوش بدنی_ جنبشی بالا برای بیان احساس و اندیشه خود از حرکات بدن استفاده کرده و تسلط زیادی بر آن دارند. سرعت بالا در انجام کارهای بدنی، حفظ تعادل و هماهنگی اعضای بدن از ویژگیهای این افراد است که میتواند از آنها یک ورزشکار، مربی تربیتبدنی، صنعتگر، آتشنشان و هنرپیشه بسازد.
هوش موسیقیایی و ریتم (Musical / Rhythmic)
افرادی با هوش موسیقیایی بالا به راحتی ملودیها را به یاد میآورند، ساختار و ریتم موسیقی را درک میکند، الگوهای آهنگین را تشخیص میدهند و از نواختن ساز و خواندنِ آواز لذت میبرند و میتوانند یک موسیقیدان، آهنگساز، رهبر ارکستر و یا خوانندهی خوب باشند.
هوش درون فردی (Intrapersonal)
هوش درون فردی به معنای آگاهی و فهمیدن خود است. افرادی با این نوع هوش، شناخت خوبی نسبت به رفتار، افکار، اهداف، انگیزهها، احساسات و خلقیات خود دارند و معمولاً از پسِ حل مشکلات خویش برمیآیند. آنها کمی درونگرا به نظر میرسند و میتوانند یک فیلسوف، پژوهشگر و یا نظریه پرداز خوب باشند.
هوش میان فردی (Interpersonal)
این نوع هوش ارتباط زیادی با تواناییِ شناخت،درک و تمیز دادن احساسات و انگیزههای دیگران دارد. افرادی با هوش میان فردی بالا در برقراری ارتباط با دیگران موفقاند، سازماندهندههای خوبی هستند و توان همدلی و همکاری بالایی دارند. آنها معمولاً به مشاوره، روانشناسی، فروشندگی،تدریس و سیاست علاقه نشان میدهند.
هوش طبیعتگرایی (Naturalistic)
میزان هوش طبیعتگرایی را میتوان با میزان علاقهی به طبیعت، گل و گیاه، آب، خاک و حیوانات سنجید. فقط فردی با این هوشِ بالاست که از رسیدگی طولانیمدت به یک گیاه و یا حیوان خانگی زخمی لذت میبرد. آنها بیشترِ زمان خود را در طبیعت میگذرانند و بررسی پدیدههای طبیعی را دوست دارند.
کشاورزی، باغبانی، عکاسی و نقاشی (از طبیعت)، کوهنوردی، گیاهشناسی و جانورشناسی از مشاغل مناسب برای این افراد است.
هوش وجودی (Existential)
در ذهن افرادی با هوش وجودی بالا، علامت سوال بزرگی دربارهی خود، خدا و جهان هستی وجود دارد. آنها مدام در حال پیدا کردن جوابی برای کیستی خود، چیستی جهان، مفهوم مرگ، شروع و پایان هستی و وجود خدا هستند و این سوالها معمولاً آنها را به سمت ستارهشناسی، روحانیت، رهبری و فلسفه میکشاند.
هوش اخلاقی (Moral)
هوش اخلاقی شاید عجیبترین و اساسیترین نوع هوش باشد. عجیب، چون تصور اینکه درک درست از اخلاق، داشتن اعتقادات اخلاقی و پایبند بودن به اصول آن، ارتباطی با هوش داشته باشد، کمی سخت است و اساسی چون همهی ما در کنار هوشهای دیگری که داریم، برای ساخت یک جامعه سالم و اخلاقی و پیشرفته به آن نیاز داریم.
نقش والدین
آرزوی هر پدر و مادری دیدنِ حالِ خوبِ فرزندانش بر سکوهای موفقیت است و این، مستلزم آگاهیِ آنها نسبت به اهمیت موضوعِ هوش و استعداد است.
برخلاف تصورات گذشته، ما با یک میزان مشخص و غیرقابلتغییرِ هوش به دنیا نمیآییم. هوش انسان بعد از تولد و در سنین پایین کودکی قابل ارتقاست. از طرف دیگر محدودیتی وجود ندارد، هر کودک میتواند در چند نوع از هوشهای دهگانه شاخص باشد، اما باید این نکته را در نظر داشت که طبق تعریف گاردنر، هوش یک توان و پتانسیل بالقوه است.
پس به نظر میرسد شناخت و آگاهی نسبت به انواع هوش، تشخیص آنها در فرزند، کمک به بالفعل کردن آنها و ارتقایشان، پررنگترین نقشی است که والدین میتوانند در زندگی فرزندانشان ایفا کنند.
نقشی دیگر
شاید بد نباشد حالا که حرف از هوش و استعداد و موفقیت شد، به تعریف استعداد از زوایهای دیگر نیز اشاره کرد، گوستاو فلوبر معتقد است:
پس این را نیز باید به وظایف والدگریمان اضافه کنیم، یاد دادنِ این که رسیدن به موفقیت فارغ از میزان و نوع هوش، شرایط موجود، امکانات و مشکلات، تلاش و نظمی جدی میطلبد.
بهترین مرکز استعدادیابی
اگر این عبارت را در گوگل جستجو کنید، به تعداد زیادی آدرس موسسه در شهرها و استانهای مختلف میرسید. اما کشف استعداد یک فرآیند طولانی مدت بوده و اگر والدین آگاهی باشیم، خانه و خانواده بهترین مرکز برای آن است.
راههای کشف استعداد
کشف استعداد از مسیر خودشناسی میگذرد. اگر هدف، کشف استعدادهای خود باشد، میتوان به راههای زیر متوسل شد:
دنبال کردن حس اشتیاق در هنگام پرداختن به کارهای متفاوت
توجه به این که پولمان را در چه زمینهای خرج میکنیم
پیگیری علایق خود
پرسیدن از دیگران دربارهی تواناییهای خود
نوشتن دربارهی خود و ایدهها
برگشتن به زمان کودکی و بررسی سرگرمیهای مورد علاقهی آن زمان
تجربهی احساس قدرت حین انجام کارهای مختلف
و … .
اما برای یافتن استعداد در کودکان و پرورش آن، باید به دانش بیشتر و بینش گستردهتری مجهز بود:
توجه کردن
به عنوان والد باید تکتک رفتارهای کودک خود را آگاهانه زیر نظر داشته باشیم، تا بتوانیم نقاط ضعف و قوت،تواناییها، علایق و سلایق او را بشناسیم.
بازی کردن
بازی را دستِکم نگیرید. بازیها یکی از بهترین راهنماهای والدین برای کشف و پرورش استعداد کودکان هستند. به نقش بازی در رشد همهجانبهی کودک در مقالهی بازی را به بازیچه نگیریم پرداخته شده است.
فرصت خطر کردن
همهی فرزندان استعداد راه رفتن دارند، اما کدام یک بدون زمین خوردن راه افتادهاند؟ در هر سنی، باید متناسب با توانایی کودک به او فرصت خطر کردن، خطا رفتن و تجربه کردن داد. برخی از استعدادها سالیان سال در وجود فرد مدفون میمانند، فقط چون فرد در معرض شرایطی که بتواند به وجود آن پی ببرد قرار نگرفته است.
برچسب نزدن
اگر کودکی کار با پیچ و مهره را دوست دارد، الزاماً در آینده یک مهندس موفق نخواهد بود. برچسبهای شغلی گاه باورهای غلطی را حتی در خود کودک ایجاد کرده و آیندهی او را تباه میکنند.
آرزوهای نرسیده و رسیدهی والدین
شاید خیلی تکراری باشد، اما هنوز هم فراگیر است. هنوز هم هستند کودکانی که باید جور آرزوهای نرسیدهی والدینشان را بکشند. تلقین، تکرار و اصرار به یک زمینهی خاص، فرصت پرورش در زمینهی درست را از فرزند میگیرد.
داشتنِ انتظارِ ادامه دادن رویاهای والدین نیز، گاه به قیمت آسیب زدن به زندگی فرزند تمام میشود. دلیلی ندارد چون آنها حاصل ژنهای ما هستند، در استعداد هم با ما مشترک باشند و همان راهی را بروند که ما رفتهایم.
مراجعه به متخصص و انجام تستهای استعدادیابی
یک مشاور و روانشناس متخصص میتواند با حرف زدن با کودک و بررسی رفتارهای او و یا دادنِ سرنخهایی به والدین، کمک شایانی به فرآیند استعدادیابی کودک بکند. از برخی تستهای استعدادیابی نیز به عنوان ابزار کمکی میتوان استفاده کرد.
توجه به وضعیت تعلیق ذهنی
این همان متوجه گذر زمان نشدن است که برای خودمان هم وقتی مشغول انجام کار مورد علاقهمان باشیم پیش میآید. توجه به اینکه کودک زمانهای طولانی را بدون خستگی صرف چه فعالیتهایی میکند، میتواند راهنمای خوبی برای یافتن استعدادش باشد.
صرف کمتر زمان برای رسیدن به نتیجهی یکسان
یکی از تعاریف استعداد همین است. اگر انجام کاری و یا یادگیری آن برای عموم کودکان و متوسط جامعه مثلا سه ماه طول میکشد ولی کودکی به راحتی در کمتر از یک ماه از عهدهی آن برمیآید، استعداد او را نباید نادیده گرفت.
محمدرضا شعبانعلی در دو ویدئوی زیر علاوه بر توضیح دربارهی دو عامل مهم وضعیت تعلیق ذهنی و صرف کمتر زمان، به تفاوت بین مفاهیم دانش، استعداد و مهارت پرداخته است:
در فایل صوتی زیر نیز به برخی از استعدادهای ناآشنا مثل استعداد “انجام کارهای تکراری” اشاره کرده و سوءتفاهمِ یکی بودنِ استعداد و عناوین شغلی و درسی را بررسی میکند:
با شنیدن این فایل به نظرم رسید که گرچه هوش و استعداد ارتباط تنگاتنگی با هم دارند، اما نمیتوان آنها را یکی گرفت. هوش یک مفهوم کلیتر و عامتر و استعداد مفهومی خاصتر و جزئیتر است. در واقع هوش را میتوان به راحتی در چند دستهی محدود جا داد، ولی استعداد گستردگی بیشتری دارد.
باور غلط در نظام آموزشی
از آنجایی که کودکان از هفت سالگی و گاهی زودتر وارد سیستم آموزشی میشوند، نقش کلیدی این سیستم را در کشف و پرورش استعداد آنها نمیتوان نادیده گرفت.
متاسفانه سیستم آموزشی ما کم باور غلط ندارد. یکی از این باورهای رایج و اشتباه، تشویق به کمالطلبی است.
اصولاً معدل و مقایسهی آن بین دانشآموزان، خیانت بزرگی در حق آنهاست. انتظارِ عالی بودن در همهی زمینهها از سمت خانواده نیز انتظار بیجایی است. ممکن است دانشآموزی در یک زمینه نابغه باشد و در زمینهای دیگر ضعیف و این داستانی است که دربارهی نوابغ زیاد شنیده شده است.
کار کردن روی نقاط ضعف به جای نقاط قوت است، باور غلط دیگری است.
مثال ساده و دمدستیاش میشود دانش آموزی که هوش منطقی پایین و هوش کلامی بالایی دارد و این مسئله کاملاً در نمرات دروس ریاضی و فارسی خودش را نشان میدهد. در چنین شرایطی تمرکز نظام آموزشی و خانواده معمولاً روی نقاط ضعف است. خانواده همهی تلاشش را برای به حد خوب رساندن درس ریاضی میکند، در حالی که با صرف یک چهارم آن انرژی، وقت و پول، جهش عظیمی در پرورش هوش کلامی دانشآموز رخ خواهد داد.
دست ما از تغییر سیستم آموزشی کوتاه است، و این، رسالت خانواده را سنگینتر میکند.
تِمهای توانایی
سالهاست که کشف استعداد به یک دغدغهی جهانی تبدیل و تلاشهای بسیاری نیز در این زمینه انجام شده است. یکی از این مطالعات و تحقیقات، منجر به ارائهی 34 تِم توانایی در موسسه گالوپ شده است که برای یافتن استعداد به کار میرود. در مقالههای بعدی به این تمها خواهم پرداخت.
هیچ وقت دیر نیست
گرچه استعدادیابی به ماهیای میماند که هر وقت از آب بگیریم تازه است و در هر سن و سالی، کیفیت زندگی ما را ارتقا میدهد، اما اهمیت و تاثیر آن در سنین اولیهی زندگی به میزان چشمگیری بیشتر است. پس اگر فرزند داریم، یا قصد پدر و مادر شدن داریم، بهتر است این موضوع را در اولویت قرار بدهیم.
سلام
خانم شجاعی عزیز مقاله جامعی نوشتید، من از قسمت انواع هوش بهره بردم.
سلام معصومه عزیز
ممنون که مطالعه کردی و نظر گذاشتی
بسیار عالی بود زهرا جان، با توجه به این که من هم کار کودک می کنم اطلاعات درباره ی هوش های نه گانه ی گاردنر خیلی به دردم می خوره، و اینکه شما از این مسیر به تعریف استعداد پرداختید موضوع رو همه فهم و روشن می کنه.
ممنون از شما🌹🙏🌹
سلام خانم تقایی عزیز. چقدر عالی. حتما به ساییتان سر خواهم زد.
ممنون که مطالعه کردید و نظر گذاشتید.
بسیار جامع و ظریف به موضوع پرداختین. لذت بردم
ممنون پریسای عزیز
خوشحالم که مفید بوده.
موفق باشی