کیک شکلاتیِ تولید محتوا

دیروز بالاخره موفق شدم در سومین دورهمی دوستانهی اهالی محتوا حضور بهم برسانم (دو دورهمی قبل را به بهانههای مختلف از دست داده بودم). حرف زدیم و خندیدیم، با همان ماسکهایی که دیگر مدتهاست جزئی از پوششمان شده.
فلش بک
فعالیت در این سایت را یک سال پیش با نوشتن داستان کوتاه و یادداشتهای کوتاه و بلند شروع کردم، با این هدف که به وسع خودم جهان را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کنم. با بالا و پایین کردن افکار ذهنم به این نتیجه رسیدم که برای داشتن یک جهان زیباتر باید روی نسل آینده سرمایهگذاری کرد. این شد که وارد حوزهی تربیت فرزند و فرزندپروری شدم. مطالعه کردم، شماری مقاله در این باب نوشتم و وبیناری نیز برگزار کردم.
در همان گیرودار بود که متوجه شدم برای داشتنِ فرزندان شادتر، سالمتر و موفقتر پیش از بالا بردن میزان آگاهی و به کار بردن تکنیکهای خوب و مفید باید روی خودمان کار کنیم. برای یک والد خوب بودن، در درجهی اول باید یک انسان سالم و در مسیر رشد باشیم. “بچهها آینهی درونی والدینشان هستند.” این جمله که آن را در یک برنامهی تلویزیونی از یک روانشناس کودک شنیدم، مهر تاییدی شد برای چیزی که به آن رسیده بودم: شروع از خودمان. بعید است مادری که عزتنفس پایینی دارد یا پدری که هنوز زخمهای گذشته را با خود حمل میکند بتواند فرزند سالمی تربیت کند؛ ولو کتابهای زیادی خوانده و به تکنیکهای خوبی مجهز باشد. خلاصه این شد که تصمیم گرفتم فرمان محتوا را به سمت توسعه فردی کج کنم. حوزهی گستردهای که حالا باید موضوع کوچکتری را در آن انتخاب میکردم.
و باز هم انتخاب! سختترین و تاثیرگذارترین کاری که یک انسان در طول و عرض حیات خود انجام میدهد.
اینجا بود که انتخاب موضوع، کمالگرایی، اهمالکاری، اشباع بودن موضوعات و بیانگیزگی همه دست به دست هم داده و مرا سیلان ویلانِ دنیای نوشتن کردند، بهانهای شدند برای کمتر نوشتن، کمتر خواندن، بهانهای برای بهانه آوردن.
اما مگر تا کِی میشد دست روی دست گذاشت. انتظارِ اینکه کسی از راه برسد و بهترین موضوع و کوتاهترین راهِ موفقیت را به من نشان بدهد زیادی خوشخیالانه(!) بود. شنیده بودم که یکی از گامهای مهم حل مسئله، توجه به منابع موجود است. پس به کتابخانهی اتاقم پناه بردم. در همان نگاه اول، چشمم به کتاب عزتنفس از ناتانیل براندن افتاد. آن را از قفسه بیرون کشیدم و ده صفحه اولش با عنوان پیشآگاهی را مطالعه کردم. احساس کردم مهمترین موضوع در زمینه توسعه فردی همین عزتنفس است و چرا از همین موضوع شروع نکنم؟
بازگشت به دیروز
وقتی کنار حوض اصلی پارک لاله گرم صحبت کردن با بچهها بودم، هنوز موضوع عزتنفس جای پایش را در ذهنم محکم نکرده بود. از لابهلای حرف بچهها متوجه شدم که دو سه نفر دیگر هم در حال کار کردن روی توسعه فردی و به طور خاص موضوع عزتنفس هستند. شوکه شدم. سه نفر از یک جمع ده نفری! دلسردکننده بود. به خودم گفتم: «روی چه حوزهای هم انگشت گذاشتی. موضوع اشباعشدهتری پیدا نکردی؟ حالا چطور میخواهی در چنین موضوع پررقابتی یک سر و گردن از بقیه بالاتر باشی و دوام بیاوری؟» هنوز ذهنم درگیر بود که خداحافظی کردیم و از هم جدا شدیم. از پارک که بیرون آمدم، قبل از گرفتن تاکسی، به سوپرمارکت آن طرف خیابان رفتم تا یک کیک شکلاتی بخرم. چندین قفسه از مغازه به کیکها اختصاص داشت. کیکهای شکلاتی با برندهای متفاوت. اینبار، صرفا جهت تنوع، از برندی که همیشه خرید میکردم، خرید نکردم. اتفاقا تجربه خوبی بود. این کیک هم شکلاتی بود، اما طعمی متفاوت از کیکهای شکلاتی قبلی داشت. متفاوت، نه لزوماً بهتر یا بدتر.
تاکسی رسید. سوار شدم.
به این فکر افتادم که همهی برندهایی که کیک تولید میکنند کیک شکلاتی هم دارند و به این دلیل که سایر برندها کیک شکلاتی دارند از تولیدش صرفنظر نمیکنند. همهی آنها از مواد اولیه یکسانی (آرد، شکر، پودرکاکائو و …) استفاده میکنند اما چه اتفاقی میافتد که نتیجه متفاوت میشود و چطور همگی در این بازار پررقابت دوام میآورند؟!
رمز و راز خاص و متفاوت بودن، در فرمول استفاده از مواد اولیه و شیوهی پخت کیک است. یعنی همان چیزی که هر تولیدکننده را منحصربهفرد میکند.
اما پاسخ سوال دوم، در ذائقه مشتری نهفته است. هر کدام از برندها مشتری خود را دارند و سعی میکنند با بالاتر بردن کیفیت، تعداد مشتری و میزان رضایت آنها را افزایش دهند. البته بدون شک کسانی هم بودهاند که زمین خورده و دوام نیاوردهاند، همانهایی که حالا در قفسهی مغازهها حضور ندارند.
بلانسبت محتوا، ولی قیاس محتوا با کیک شکلاتی خیلی هم دور از آبادی نیست.
در تولید محتوا و نوشتن نیز مواد اولیه برای همه یکسان است: کلمه. آنچه محتوایی را خاص و متفاوت میکند چیزی است که تولیدکنندهی محتوا به آن اضافه میکند یعنی نگرش و زاویهی دید شخصی که چون حاصل تجربهی زیستهی خود فرد است، منحصربهفرد خواهد بود.
اینکه پس از سالها همچنان کیک شکلاتی تولید میشود، نشاندهندهی نیاز و علاقهی مشتری به آن است. گمان میکنم اگر دهها کارخانهی جدیدِ تولید کیک هم راهاندازی شود همگی کیک شکلاتی خواهند داشت. خلاف این، احمقانه به نظر میرسد.
این میزان فعالیت در حوزهی توسعه فردی نیز دقیقاً به دلیل وجود تعداد زیاد مخاطب و احساس نیاز شدید به این مبحث است، نیازی که روزبهروز نیز در حال افزایش است. (دلیل آن را در یادداشتی مجزا خواهم نوشت.)
اشتباه من در انتخاب موضوع این بود که به دنبال موضوعی بکر بودم، موضوعی که احتمالاً من اولین نفری باشم که به آن میپردازم. ترس از تکراری بودن موضوع برای محتوا، درست مثل ترس از تکراری بودن طعمِ شکلات برای کیک، موضوعیت ندارد. آنچه مهم است بیان آن موضوع به زبانی سادهتر، زیباتر و کاربردیتر است.
با صدای راننده به خودم آمدم و از ماشین پیاده شدم.
فردای دیروز
امروز به خودم گفتم: بهانه بیبهانه. با توسعه فردی شروع میکنم. روی درخت بزرگ و پربار توسعه فردی از این شاخه به آن شاخه میپرم. یاد میگیرم، رشد میکنم و دیدگاه و نگرش منحصربهفرد خود را به دیگرانی که طعم قلم من را میپسندند انتقال میدهم.
اما باز هم مطمئن نبودم. چون یک مشکل دیگر هم وجود داشت و آن علاقه به حوزههای متفاوت بود. به همین راحتی نمیشد یکی را انتخاب کرد و بقیه را بوسید و کنار گذاشت. (برای این مشکل به راهحل جذابی رسیدم که اینجا راجع به آن نوشتهام.)
خلاصه، تنها مسئلهای که هیچ شک و تردیدی در آن ندارم این است که:
من باید به وسع خود دنیا را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کنم.
سلام زهرا جان چقدر لذت بردم از این مقاله گیرا و مفیدت ..از اولش که یک تیتر عالی نوشتی و سپس با یه عکس و خاطره شروع کردی و رفتی در دل خاطره و یه بخشش رو بیشتر توضیح دادی از صحبت هایی که با بچه ها داشتی و رسیدی به صحبت های ذهنی ات که باید چه کنی تا در موضوعی که افراد زیادی روش کار می کنن خاص بشی و رسیدی به کیک شکلاتی و باهاش یه مفهوم شکل دادی..عالی هستی تو..لذذذت بردم و در کنارش یاد گرفتم و واقعا نشد چشم بردارم از روی جملات..کتاب هم در… Read more »
سلام مریم عزیز.
ممنونم از اینکه وقت گذاشتی و مطالعه کردی.
خوشحالم که لذت بردی و از اینکه در کامنتت به همهی جوانب متن اشاره کردی واقعا سپاسگزارم.
دم شما هم گرم
امیدوارم در دورهمیهای بعدی همدیگر را ببینیم.