یادداشتنویسی روزانه

ساعاتی پیش فایل صوتیای را که شاهین کلانتری سه روز پیش، پس از کلاس نویسندگی خلاق در گروه دوره منتشر کرده بود، شنیدم. «تضمین میدهم اگر کسی دویست روز متوالی این کار را انجام دهد، جنس نوشتنش فرق خواهد کرد و وارد سطح دیگری از نوشتن میشود.»
با عجله به سراغ فایلهای قبلی رفتم تا ببینم این چه کاری است که قرار است شقالقمر کند و روی نردبان نویسندگی، دست ما را گرفته، یک پلهای بالا ببَرد.
«پیشنهاد یادداشتنویسی روزانه»
مثل همیشه. پیشنهادی بهظاهر ساده، ولی در عمل دشوار.
این بار ولی پای تضمین در میان بود.
نمیدانم این علاقه نسبت به تضمین از کجا آب میخورَد، شاید از کمبود اعتمادبهنفس است که دوست داری کس دیگری که بهتر و بیشتر از تو میداند قوت قلبی باشد و خیالت را بابت راهی که میروی راحت کند.
شاید هم نتیجهی نتیجهگرا بودن باشد. این که میخواهی کسی دلت را بابت نتیجه قرص و محکم کند و تو با خیالی آسوده برای رسیدن به آن مقصد گام برداری. درحالی که گاهی نتیجه، در دل طی کردن مسیر است. و چیزی جز آن نیست.
خلاصه تصمیمم را گرفتم.
متعهد میشوم که با این پیشنهاد همراه شده و از امروز _شانزدهمین روز از آخرین ماهِ این سال و این قرن_ هرروز یادداشتی را در سایت بنویسم.
اما چگونه؟
موانع یادداشتنویسی روزانه
راهش این است که موانع، اما و اگرها، بهانهها و شرط و شروط را از میان بردارم.
کیفیت یادداشت روزانه
همیشه کیفیت برایم مهمترین اصل در نوشتن بوده است و چه مطالبی که قربانی این تفکر غلط نشده است. لعنت به کمالگرایی.
این بار میخواهم بگویم خبری از آپولو نیست. نه اینجا کلاس درس است و نه من استاد و مدرس هستم، قرار هم نیست هر کلمهای که مینویسم دُرّ و گوهر باشد. مینویسم تا یاد بگیرم، لذت ببرم و رشد کنم. همین دلایل برای کیبوردفرسایی کافی است.
حجم یادداشت روزانه
از امروز میخواهم به مدت دویست روز هر روز بنویسم، فقط بنویسم. پس حجم نوشته مهم نیست. تعداد کلمات همیشه یکی از موانع من در نوشتن بوده است. از یک طرف دوست ندارم مطلبی که هوا میکنم کمتر از 1000 کلمه باشد، از طرف دیگر اهل آببستن به نوشته هم نیستم، و همین باعث شده که بهزحمت هفتهای یک بار محتوای جدیدی برای سایت تولید کنم.
موضوع و ایده
هزار بار هم که این جملۀ شاهین کلانتری را بنویسم و به خودم یادآوری کنم که نوشته، حین نوشتن شکل میگیرد باز هم زمانهایی هست که انگشتانم در فاصلهی چند سانتیمتری کیبورد سرگردانند و نمیدانند روی کدام حروف فرود بیایند.
دوباره به خودم یادآوری میکنم:
موضوع مهم نیست. بگذار تکراریترینها را بنویسی.
دویست روز شوخی نیست. همین که به آن فکر میکنم چهارستون بدنم میلرزد و موهای تنم قد علم میکنند. بیش از نیمی از یک سال! این همه ایده از کجا بیاورم؟
حالا که متعهد شدهام بنویسم پس عجیب نیست که روزی دربارۀ جورابی که گم شده بنویسم و روزی درباره این که هیچ چیزی برای نوشتن ندارم! همگی هم خوب هستند.
زمان
بزرگی میگفت «این که کسی میگوید من برای کاری وقت ندارم، دروغ بزرگی بیش نیست. این جمله یعنی این کار برای او در اولویت نیست.»
درست میگوید. آدم همیشه برای کاری که برایش اولویت داشته باشد زمان دارد. نداشته باشد هم پیدا میکند، اصلاً میدزدد ولی انجام میدهد.
حالا که بعد از این همه سرگردانی و از این شاخه به آن شاخه پریدن، به چنین مأمن زیبایی پا گذاشتهام، چه اولویتی بالاتر از آن.
خوب حتماً بهانهها و موانع دیگری نیز سر راه یادداشتنویسی روزانه وجود دارند که بهمرور خودشان را نشان میدهند. پس بهتر است همینجا و پیشاپیش آب پاکی را روی دستشان بریزم و بگویم علیرغم خانهتکانی، مهمانداری، مسافرت، بیماری و هر اتفاق دیگری خواهم نوشت.
تشویق و تنبیه
متعهد شدن به انجام کارهای دشوار، به تشویق و تنبیه هم نیاز دارد.
چندی است به پیشنهاد استاد، از اینستاگرام فاصله گرفتهام. امروز به خود وعده دادم که پس از نوشتن صدمین یادداشت روزانه، به این فضای وسوسهکننده بازگردم.
برای تنبیه اما راه زیاد است:
از پاره کردن یک اسکناس ده هزارتومانی گرفته تا وادار کردنِ خود به نوشتن یک یادداشت طویل برای جبران آن. از ندیدن برنامۀ مورد علاقهام تا محرومیت از نوشیدن قهوه.
ولی اجازه بدهید انتخاب گزینۀ مناسب برای تنبیه را به همان روزی که شایستۀ آن هستم موکول کنم. این خود میتواند بهانهای برای نوشتن باشد.
امیدوارم به این زودیها راجع به آن ننویسم.
دیدگاه بگذارید